مقاله درآمدی بر شاخصهای عدالت سیاسی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فایل ورد (word) دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله درآمدی بر شاخصهای عدالت سیاسی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله درآمدی بر شاخصهای عدالت سیاسی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
الف) مفهومشناسی عدالت
تعریف لغوی
تعریف اصطلاحی
ب) رابطه عدالت و پیشرفت
عدالت و پیشرفت در نگرش غربی
لیبرالیسم و عدالت
سوسیالیسم و عدالت
ارزیابی نظریههای غربی درباره عدالت و پیشرفت
ج) پیشرفت سیاسی عدالتمحور
شاخصهای عدالتمحوری
شاخصهای عدالت بینشی
شاخصهای عدالت گرایشی
شاخصهای عدالت کنش شهروندی
شاخصهای عدالت کنش ساختاری
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله درآمدی بر شاخصهای عدالت سیاسی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فایل ورد (word)
نهجالبلاغه(1379)، ترجمه محمد دشتى، قم، مشهور
ارسطو (1385)، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، طرح نو
بلوم، ویلیام تی (1373)، نظریه های نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین، تهران، آران
پورعزت، علیاصغر (1387)، مختصات حکومت حقمدار در پرتو نهجالبلاغه امام علی(ع)، تهران، علمی و فرهنگی
تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد (1366)، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى
جعفری، محمدتقی (1373)، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران، بنیاد نهجالبلاغه
جوادی آملی، عبدالله (1381)، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء
حقیقت، صادق، «اصول عدالت سیاسی» (1376)، نقد و نظر، ش 10و11، ص 368 – 389
خامنهای، سیدعلی (27/2/1390)، بیانات در دومین نشست اندیشههاى راهبردى با موضوع عدالت، www.Leader.ir
راغب اصفهانى، حسینبن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داود, بیروت، دارالعلم الدار الشامیه
رالز، جان (1387)، نظریه عدالت، ترجمه سیدمحمدکمال سروریان و مرتضی بحرانی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
سن، آمارتیا (1379)، برابری و آزادی، ترجمه حسن فشارکی، تهران، شیرازه
طریحى، فخرالدین (1375)، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، تهران، کتابفروشى مرتضوى
قرشى، سیدعلىاکبر (1371)، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه
لاریجانی، محمدجواد (1377)، تدین، حکومت و توسعه، تهران، مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر
مجلسی، محمدباقر (1404ق)، مرآه العقول، تصحیح سیدهاشم رسولى، تهران، دارالکتب الاسلامیه
مصباح، محمدتقی (1368)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی
مطهری، مرتضی (1380)، تعلیم و تربیت در اسلام
مفید، محمدبن نعمان (1413ق)، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید
نراقی، احمد (1375)، عواید الایام، قم، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه
هنته، بژورن (1381)، تئوری توسعه و سه جهان، ترجمه احمد موثقی، تهران، قومس
چکیده
تحقق پیشرفت مستمر و پایدار مستلزم ارائه یک الگوی کامل مبتنی بر مبانی دینی است. مهمترین اصلی که در منابع دینی به آن اشاره شده، بحث عدالت است. عدالت از مهمترین اصول اسلامی است که در تمام حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در نظام فکری اسلام جریان داشته به عنوان یک اصل عام شناخته میشود. در نظام سیاسی اسلام، نیز این اصل به عنوان اصل محوری شناخته شده که لازم است در تمامی اجزاء نظام سیاسی محوریت داشته باشد. بر این اساس دستیابی به یک نظام سیاسی پیشرفته زمانی امکانپذیر است که عدالت در تمام اجزاء آن حضور محوری داشته باشد. بنابراین شاخصهای عدالتمحوری به معنای شاخصهایی است که نشاندهنده میزان حضور عدالت در این ساختارهاست؛ و ارزیابی آنها بر اساس میزان حضور و التزام عملی به عدالت در حوزه بینش، گرایش، کنش رفتاری و کنش ساختاری میباشد
کلیدواژهها: عدالت، فلسفه سیاسی، فلسفه سیاسی اسلام، نظام سیاسی عدالتمحور، پیشرفت سیاسی عدالتمحور؛
مقدمه
عدالت یکی از مهمترین مباحث فلسفه سیاسی است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان این حوزه قرار داشته است. از منظر فلسفه سیاسی اسلامی، عدالت رکن اصلی نظام سیاسی بهشمار میآید. افزون بر این، بر اساس سنت الهی، علت اصلی اضمحلال امتها و جوامع پیشین، ظلم آنها بوده است. آنچه را در روایات با مضمون «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» (مجلسی، 1404ق، ص304)، (حکومت با کفر باقی میماند، ولی با ظلم باقی نمیماند) آمده است، میتوان بهمنزله یک قاعده عام سیاسی بررسی کرد. این قاعده، بر یک اصل کلی جامعهشناختی مبتنی است و آن اینکه، جوامع همواره در حال حرکت و تحولاند. پس موضوع مهم، تشخیص مسیر و جهت حرکت جوامع به سمت تعالی و پیشرفت یا سقوط و اضمحلال و یا انحطاط است. ملاک و شاخص تشخیص حرکت یک جامعه به سمت تعالی و پیشرفت را باید در بحث عدالت جستوجو کرد. در نتیجه، بر اساس مفهوم مخالف، میتوان چنین استنباط کرد که عدالت ضامن پایداری و بقای جامعه است
اما موضوع اصلی، شناخت شاخصهای عدالت در یک نظام سیاسی است. در این فرایند، نخست باید مفهوم عدالت از منظر فلسفه سیاسی و فقه سیاسی بازشناسی شود. از نظر مفهومی، بحث اختلاف تعریف عدالت در فلسفه سیاسی، کلام و فقه، از مهمترین مباحثی است که باید بدانها پرداخت و پس از آن وجه مشترکی بین آنها یافت؛ اما مسئله اصلی این نوشتار، رابطه بین عدالت و پیشرفت از منظر اسلامی، و شاخصهای پیشرفت عدالتمحور است. با توجه به اینکه هر نظام سیاسی در یک جامعه سیاسی شکل میگیرد و جامعه سیاسی نیز متشکل از انسانهاست، در نتیجه باید بحث عدالت از انسان شروع شود؛ یعنی نخست باید به عدالت فردی، و سپس به عدالت اجتماعی پرداخته شود. عدالت فردی شامل عدالت در افراد جامعه، نخبگان، مسئولان و حاکمان است. در بخش عدالت اجتماعی و ساختار سیاسی، مهمترین موضوع، تحقق عدالت در ساختارهای اساسی نظام سیاسی، مانند بخش تقنین، اجرا و نظارت است که در مدیریت و نظارت حاکم و امام عادل نقش ایفا میکنند
الف) مفهومشناسی عدالت
تعریف لغوی
عدل در معانی مختلف و گاه متضادی بهکار میرود؛ مانند برابری و مساوات، مثل و عوض، قوام و پایداری، کیفر، امر میانه (بین افراط و تفریط) و; . راغب در مفردات، عدالت را بهمعنای مساوات تعریف کرده است (راغب اصفهانى، 1412ق، ماده عدل). در قاموس قرآن، عدل بهمعنای برابری آمده است (قرشی، 1371، ص 301). سایر کتب لغت نیز معانی مشابهی از عدالت را بیان کردهاند؛ اما برخی از این معانی، مدلولهای التزامی کلمهاند. معنای لغوی کلمه عدل از «ع»، «د» و «ل»، بهمعنای تعادل و برابری دو سوی یک یا دو چیز است؛ مانند دو سوی بار شتر که در دو طرف حیوان قرار میگرفته است؛ یا عدل شیء بهمعنای آن چیزی که در مقابل شیء قرار میگیرد، از جمله قیمت شیء یا مثل شیء، یا شریک آن چیز، چنانکه مشرکان برای خدا شریک قائل بودند و قرآن برای بیان آن، از ماده عدل استفاده میکند: «ثم الذین کفروا بربهم یعدلون» (انعام: 1) یعنی برای خداوند معادل و برابر قرار داده بودند. بنابراین، ماده عدل بهمعنای برابری و تساوی است
با توجه به اینکه مفهوم برابری بیشتر برای مفاهیم کمی بهکار میرود، و از طرفی عدالت منحصر در مفاهیم کمی نیست، و بیشتر کاربرد کیفی دارد، استفاده از مفهوم «تناسب» میتواند نقص مفهوم برابری را جبران کند. بدینترتیب، عدالت در معنای مساوات، بدینمعناست که برای همه حق برابر قائل شویم. عدالت در کیفر بدینمعناست که به هر کس متناسب با کار خوب یا بدی که انجام داده است، پاداش یا کیفر دهیم (طریحی، 1375، ص420). در این صورت، مفهوم برابری کارساز نیست؛ زیرا اعطای جزای برابر با میزان عمل، همواره نمیتواند بهمعنای جزای واقعی برای آن عمل باشد. بسیاری از کارها نتایج کیفی دارند؛ یعنی چهبسا یک عمل از جهت کمّی با بسیاری از کارهای مشابه یکسان باشد، اما از نظر کیفی، آثار عمیق و سرنوشتساز داشته باشد؛ برای مثال، اجر و منزلتی را که خداوند برای عمل امیرالمؤمنین(ع) در روز خندق قرار داد – پاداش یک ضربه به اندازه عبادت ثقلین – از این نوع است. این اجر و منزلت برابر با آن کار نیست؛ اما بهدلیل تأثیری که این عمل دارد، آن پاداش با این عمل متناسب است
عدالت بهمعنای استقامت و پایداری نیز بهکار رفته است؛ بدینمعنا که متناسب با کاری که میخواهیم انجام دهیم، مقاومت و قدرت داشته باشیم. به عبارت دیگر، بر اساس محل کاربرد، کلمه معانی متناسب با آن جایگاه را به خود میگیرد. با این بیان، معنای استقامت و پایداری، از آنرو که مفهومی کیفی است، به مفهوم تناسب بازمیگردد. بنابراین، عدالت از نظر لغوی بهمعنای برابری و تناسب است
تعریف اصطلاحی
برداشت از مفاهیم، همواره مساوی و مطابق با معانی لغوی آنها نیست؛ بلکه صرف تلازم و هماهنگی کافی است؛ زیرا چهبسا از یک مفهوم، برداشتهای متفاوتی صورت گیرد. به عبارت دیگر، ممکن است برخی برداشتها، بر اساس دلالت التزامی یا تضمنی یک کلمه باشد. این برداشتهای متفاوت میتواند به دلیل نوع نگاه به مفهوم خاص باشد. در مورد تعاریف عدالت در علوم مختلف، میتوان وجوه مشترکی یافت. همچنین میتوان تعاریف اصطلاحی عدالت را که در علوم مختلف ارائه شده است، بهمعنای لغوی آن بازگرداند
از نظر اصطلاحی، میتوان از زوایای مختلفی به موضوع عدالت پرداخت. از منظر «حقمدارانه»، تعریف عدل «اعطاء کل ذی حق حقه» است؛ با رویکرد فلسفی و «هستیشناسانه» به عدالت، میتوان آن را به «وضع الشیء فی موضعه» تعریف کرد. این تعاریف بهمعنای رفع ظلم و جور و در برابر آنها بهکار میرود. این مفهوم قابل بازگشت بهمعنای اصلی عدالت، و بهمعنای حفظ برابری و مساوات در ارتباطات اجتماعی است؛ یعنی حفظ تعادل و برابری در امور. از این نظر، ظلم و جور بهمعنای خارج کردن هر شیء از موضع خودش و یا خروج هر امری از حالت تعادل است
در فقه، یعنی در رویکرد «تکلیفمدارانه» به عدالت، دو تعریف ارائه شده است؛ تعریف نخست در حوزه عدالت فردی است. در این بخش از فقه، عدالت بهمعنای ترک معصیت آمده است. البته این تعریف مراتبی دارد و در برخی سطوح به عدالت ظاهری بسنده شده است. برای نمونه، درباره امام جماعت گفته شده است، ندیدن ارتکاب گناه از او، برای حکم به عدالتش کفایت میکند. کاربرد دیگر عدالت در فقه، در بعد اجتماعی است. در این بخش، کاربرد عدالت در بحث حقوقی بیشتر مطرح است و بهمعنای برابری و مساوات بهکار میرود. مراتب عدالت اجتماعی در فقه سیاسی عبارتاند از: عدول مؤمنان، عدالت والی و حاکم، عدالت مرجع تقلید، و عدالت معصومان(ع) و عدالت خداوند
همچنین در حوزه اخلاق با نگرش«فضیلتگرایانه» به عدالت، تعریف دیگری ارائه شده است؛ ارسطو عدالت را بهمثابه ملکه و سیرت تعریف کرده است که بهواسطه آن، انسان به سمت کارهای نیک گرایش پیدا میکند: «مراد همه از عدالت، ملکهای است که سبب میشود آدمی استعداد بجا آوردن اعمال عادلانه را داشته باشد و عمل عادلانه انجام دهد و خواهان دادگری باشد، و بیدادگری سیرتی تلقی میشود که آدمی را وادار میکند در برابر همنوعان خود عمل خلاف عدالت بجا آورد و خواستار بیعدالتی باشد» (ارسطو، 1385، ص163). در این تعریف، ارسطو برای ملکه عدالت سه ویژگی بیان میکند: استعداد انجام کارهای عادلانه، انجام کار عادلانه و گرایش به کارهای عادلانه
با این بیان، روشن میشود که عدالت یک مفهوم مشترک معنوی است؛ یعنی ما عدالتهای مختلف نداریم که هر کدام برای معانی معینی وضع شده، و هر لفظ از عدالت معنای خاصی داشته باشد؛ بلکه آنچه بهمنزله عدل شناخته میشود، یک عدل است که کاربردهای مختلف دارد و از منظرهای گوناگون بدان نگریسته میشود
عدل اگرچه مفهوم ارزشی است، در بستر هستی جریان دارد; . عدل، مشترک معنوی، و در همه اقسام آن، به یک معناست؛ گرچه مصادیق متفاوتی دارد (جوادی آملی، 1381، ص 200)
از منظر سیاسی نیز، عدالت معانی مختلفی دارد. به عبارت دیگر، برآنیم تا با بررسی عدالت سیاسی، به یک مدل پیشرفت سیاسی دست یابیم. بدینمنظور، یک رویکرد، جنبه حقوقی است؛ زیرا بین حقوق و سیاست رابطهای تنگاتنگ برقرار است. همچنین یکی از مهمترین مسائل در حوزه عدالت، موضوع حقوق متقابل شهروند و حاکمیت یا حقوق اساسی است. در این نگاه، عدالت بدینمعناست که حاکمیت و شهروندان حقوق متقابل یکدیگر را رعایت کنند؛ یعنی شهروندان از حاکمیت اطاعت کنند و در مقابل، حاکمیت نیز به وظیفه خود در قبال مردم، یعنی حفظ حقوق و منافع آنها، تأمین امنیت و; ملتزم باشد
رویکرد دیگر، نگاه فلسفی است. در این منظر که از زاویه فلسفه سیاسی به عدالت نگریسته میشود، عدالت بهمعنای «وضع الشیء فی موضعه» است؛ یعنی نظام سیاسی عدالتمحور، نظامی است که در آن به جایگاه مناسب افراد به صورت عادلانه توجه شده است و شهروند و حاکم در موقعیتهای خود نقش ایفا کنند. در این معنا، هرگاه اعضای جامعه سیاسی، اعم از حاکم و شهروند، در جایگاه معینی قرار گیرند و هیچکدام به حریم دیگری تعرض نکنند، در این جامعه عدالت برقرار خواهد شد. از این منظر، شهروند عادل کسی است که از قوانین بهخوبی اطاعت کند و تکالیف سیاسی خود را بهطور صحیح انجام دهد. همچنین حاکم عادل نیز کسی است که در وضع قوانین و اجرای آن در جامعه، حق و عدل را رعایت کند و به حقوق فردی و حریم خصوصی افراد وارد نشود
از منظر فقهی، شرط اصلی تصدی امور مسلمانان که از آن به «ولایت» تعبیر میشود، عدالت است. عدالت در این بحث، بهمعنای عدالت فردی است؛ یعنی ولیفقیه باید در امور فردی، نسبت به واجبات و تکالیف خود کوتاهی نکند، اهل دنیا و دنیاپرستی نباشد و دیگر وظایفی که در فقه برایش معین شده است، رعایت کند. همچنین درباره شهروندان نیز، عدالت بهمعنای انجام ندادن معاصی و تأثیر آن در حفظ امنیت و شفافیت فضای سیاسی جامعه خواهد بود. همه این مسائل در فضای سیاسی جامعه تأثیرگذار خواهد بود
با توجه به اینکه مفهوم فقهی عدالت سیاسی به دو معنای حقوقی و فلسفی عدالت بازمیگردد، میتوان چنین نتیجه گرفت که در بررسی شاخصهای عدالت سیاسی در الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، عدالت بهمعنای «اعطاء کل ذی حق حقه» و «وضع الشیء فی موضعه» است
ب) رابطه عدالت و پیشرفت
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مقاله رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تع
مقاله انواع غنیسازی در فرآورده های ماکارونی تحت فایل ورد (word)
مقاله تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با خلق دانش و انتقال دانش سازما
مقاله پارامترهای موثر در استخراج نیکل توسط D2EHPA با اصلاح کننده
[عناوین آرشیوشده]